مدح و مبارزۀ سیدالشهدا و حضرت عباس علیهم السلام
وقت میدان شده عباس و حسین در صف جنگ عرصه بر لشکر دشمن شده زین حمله به تنگ رجز هـاشـمیان روی لب و حـمـله ورند حمله از هر دو طرف بر سپه کوفه برند مـرد مـیـدان نبـردنـد و غـیـور عـربـنـد هاشمی زادۀ با غـیرت و اصل و نسبـند تیغ حیدر به کف و سوی عـدو میتازند حین یک ضربه خود، کار دو صد میسازند شاه عطشان جهان حضرت سلطان عرب وسط مـعـرکه گـردیـده مـبـارز بـطـلـب عَـبـدُودها همه از یـورش او پا به فرار یک تنه تشنه درآورده از این کوفه دمار فکند روی زمین دست و سر و پای عدو جوی خونی به زمین گشته روان از پی او اسب او شـاهـد رزم پـسر فـاطـمه است این زبان بسته نگاهش به نگاه همه است یک برادر به صف میـمنه یـورش ببرد دیگری میـسره بر تـیغ دو پـیکـر سپـرد پشت هر صف شکن از ضربت او میشکند لرزه بر حـرمـلهها با نگـهـش میفـکـند رجـز ســاقـی لـب تـشـنـه شـنـیـدن دارد رزم سـردار حـسیـن ارزش دیـدن دارد مثل حـیـدر به سـر زین فـرس جا کرده در بـیـابـان بـلا یک تـنـه غــوغـا کـرده هـم عـلـمـدار حـسیـن باشد و آب آور او طول عمرش به وفا در همه جا یـاور او بیبـرادر نخـورَد آب و نگـویـد سـخـنی مثل یک روح که نشسته به دو قاب بدنی کـس جـلـودار ابـالـفــضـل دلاور نَــبُـوَد مثل عـباس و حـسین یار و بـرادر نـبُوَد یک سپاهـی نـتـواند که حـریـفـش بشود پـنجـه در پنـجـۀ دسـتان شریـفـش بـشود هر که آیـد به مقـابل، به نگـاه پس برود ضربه ناخورده هراسان شده واپس برود مگر از سمت کمـینگاه به قـفـایش بزنند یا که از زیر فرس ضربه به پایش بزنند لشکـری غـرق تحـیّـر شده رزم آوریش الامـان از غــم بـیآبـی و بییـاوریاش شرح جنگ آوری و یورش عباس و حسین سروری گو به کنار الم و شیون و شین |